هفت ماهگی و هشت ماهگی در یک پست

سلام نفس مامان جیگر من خوشگلم ببخشید که دیربه دیر میام برا آپ چون مشغول شیطنت ها و بازی باهاتم واینکه به خاطر سرماخوردگیت چند روز تب داشتی و وقتی حال و حوصله نداشته باشی هیشکی تو خونه حال و حوصله نداره.

ولی خداییش دارم با خوشگلم عشق میکنم با لحظه لحظه های بودن باهاش خوشبختی رو احساس میکنم با رشدش منم رشد میکنم و سعی میکنم مادرانگی هایی که در حد توانم هست و براش بکنم و کم نزارم برا وجود نازنینش خدایا نیرو بده تا بسازم دنیایی شاد و عاری از غصه برای جیگر گوشه ام....

عشق مامان که حالا بزرگ شده شش ماهگی حالت سینه خیز میرفت از هفت ماهگیشم که چهاردست و پا میره .

الان کلمه هایی که تلفظ میکنی 

بابا

مامان

ده ده 

نه نه 

وقتی میگم حدیث بابایی کو به عکس رو دیوارنگاه میکنی وقتی میگم پیشی کو به حیاط خونه مامان نرگس اینا نگاه میکنی دوست داری بری گربه رو بگیری وقتی میبینیش انقدر ازته دلت میخندی فدات بشم الان عکس این گربه ناقلا رو ندارم تو پست بعدی میزارم تا یادگاری بمونه برات خوشگلم.و این که بغل غریبه ها زودی میزنی زیر گریه که اینم اقتضای سنته وروجکم.عزیز دلم اولین اموزشهارو در قالبعکس برات میزارم و اینکه اصلا علاقه ای به کارتون نداری فقط بغل من میشینی کارتون آموزشی majic english رو نگاه میکنی.وقتی میگم حدیث نانای کن دستاتو تکون میدی.دیگه ذهنم تا اینجا یاری میدی بقیه فعالیت ها و شیطنت هات تو پست بعدی ان شالله...

حالا بریم عکسهای خوردنی رو ببینیم

وروجک و نیگا عاشق سشواره به خصوص صداش

اینجا حدیث گلی خودش تونست سرپا بایسته ازدستاش کمک میگره وایمیسه ولی هنوز تعادل کافی برا ایستادن نداره شیطون بلا

هوای سرد پاییزی

بازی های حدیث کوچولو

منم میخوام نماز بخونم خوب....

ماجراهایی که با نون داره این جیگر ببنید

این پست یکم طولانی شد چون گلچینی از عکسهای هفت ماهگی و هشت ماهگیتو یه جا گذاشتم

میبوسمت عزیزم


تاریخ : 16 آبان 1393 - 00:50 | توسط : مامان حدیث | بازدید : 1563 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

حدیث فرشته دوست داشتنی خدا

این پست ویژه ماه محرمه ان شالله تو پست های بعدی از شیطنت ها و کارهای خوشگلم مینویسم.

بخواب علی‌اصغرم. بخواب که راه درازی در پیش روی ماست.
می‌دانم که شدّت رنج و محنت این سرزمین، خواب را از چشمان کوچکت ربوده است.
پدرت حسین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: (( این جا غاضریه، نینوا و بهتر بگویم؛کربلاست. محلّ فروآوردن ما و سرزمین ریخته شدن خون‌های ما.
این جاست که حرمت ما را می‌شکنند و مردان و کودکانمان را می‌کشند.))
این دشمن از نسل همان‌هایی است که در جنگ بدر و در مبارزه‌ی با حجّت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به جهنّم پیوستند. آن روز در مخالفت با رسول الله قد علم کردند و امروز در مخالفت با سبط او، حسین(علیه‌السلام).
در مدّت این شش ماهی که در این دنیا زیسته‌ای، سرود شهامت و شهادت را برایت زمزمه کردم و از شیره‌ی جانم که آمیخته با ولای حسین(علیه‌السلام) بود، سیرابت نمودم.
برایت گفتم که حق و باطل با هم جمع نمی‌شوند.
گفتم که یا ولایت امام نار یا امام نور. ولی امان از این قوم که ولایت امام نور را رها کردند و به ولایت امام نار گردن نهادند.
نامه‌های دعوت کوفیان هنوز هم همراه ماست. امام زمانشان را به سوی خود می‌خوانند و از برای کشتنش شمشیر از غلاف برون می‌کشند.
اینان آن قومی را که(( از یک صبح تا شب، چهل پیامبر خدا را کشتند و فردای آن، به راحتی به بازارهایشان رفتند و مشغول سرگرمی‌های دنیایشان شدند)) رو سفید کردند.
آنان یحیی(ع) کُشان امروزند در سال شصت و یک هجری.
فرعون وجودشان در برابر موسی زمان ایستاده است. نمرود وجودشان، در برابر خدا سینه سپر کرده و بانگ برآورده که ((اَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی))
آن‌ها را خواب دنیا فراگرفته و به چند روز زندگی دنیا دل خوش نمودند.
سوره‌ی فجر را با هوای نفس می‌خوانند و از تأویل آن که حسین بن علی است، غافلند.
"دین لقلقه‌ی زبانشان شده و موقع ابتلا، دین داران واقعی، چه قلیل‌اند!"
حسین(علیه‌السلام) را که جامع همه‌ی آیات الهی است، قرآن است و باطن دین و کشتی نجات آن‌ها، به زر و سیم دنیا می‌فروشند.
اگر می‌خواهی تفسیر و عینیّت آیه‌ی ((لا تَشتَرو بِآیاتی ثَمَناً قلیلاً و ایّای فَاتَّقون)) را ببینی، به آن‌ها که روبروی آیت خدا، حسین(علیه‌السلام) ایستاده‌اند، نگاه کن.
آری این‌جا سرزمین ((کرب)) و ((بلا)) در سال شصت و یک هجری است.
سال موعود، زمین موعود و حادثه موعود.
این‌جا انبیاء و اولیای الهی آمده اند« همه‌ی آن‌ها از آدم(علیه‌السلام) تا نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد که سلام و درود خدا بر آن‌ها باد، از این جا عبور کردند و بر مصیبت خاندان رسول خاتم محمّد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله» ناله کردند و گریستند.
گویا همین دیروز بود که پدربزرگ غریبت، علی(علیه‌السلام) از صفین بازمی‌گشت و چون به این زمین تفتیده و مضطرب رسید، اشک پهنای صورتش را شست.
اصحاب دلیل را جویا شدند و فرمودند : «اینجاست که حسینم را می‌کشند در حالی که روزها آب را بر او و اهل بیت او بسته‌اند.»
خداوند می‌خواهد مردان و سربازان پدرت را در راهش، کشته ببیند و ما زنان و کودکان خیام را، اسیر.
خداوند می‌خواهد که همه‌ی ما،سربازان حسین(علیه‌السلام) شویم و مانند مادرمان فاطمه سلام‌الله‌علیها فداییان ولایت و در این میان قرار است که کوچکترین و اقیانوس‌ترین سرباز حسین(علیه‌السلام) تو باشی.
پاره جگر رباب،
کمتر تقلّا کن. زود است که تو را به دستان حسین بسپارم تا آخرین اتمام حجّت این قوم شوی و دلیل مظلومیت مولایمان حسین(علیه‌السلام).

93.8.9 صبح اولین جمعه ماه محرم و حدیث 8 ماهه

حدیث گلی مامان و بابا هم تو همایش شیرخوارگان شرکت کرد.

مهدی خادم اذریان مداح اهل بیت در رثای شهادت طفل شیرخواره حضرت رباب(س) به ذکر مصیبت پرداختند و مادران در حالی که شیرخوارگان خود را در دستان بلند کرده بودند، همراه با آه و ناله، لبیک «یا صاحب‌الزمان» سر دادند و این چنین خطاب به مولا و مقتدایشان حضرت صاحب ا‌لامر(عج) گفتند: «یا صاحب الزمان، فرزندم را نذر یاری قیام تو می‌کنم، او را برای ظهور نزدیکت برگزین و حفظ کن».

نفس منم شبیه فرشته ها شده بود و اصلا تو مراسم اذیت نکرد کمی بازی کرد و در آخر مثل فرشته کوچولوها لالا.

خدایا به حق علی اصغر شش ماهه امام حسین مواظب دخترم باش

روز عاشورا

حدیث کوچولو سوار براسب نمادین امام حسین

 

حدیث بغل باباجون تو مراسم شبیه خوانی


تاریخ : 15 آبان 1393 - 17:49 | توسط : مامان حدیث | بازدید : 1658 | موضوع : وبلاگ | یک نظر